قانون ایجاد
قانون ایجاد تقریبا همان قانون جذب است . این قانون میگوید « چیزی را که هستید جذب می کنید نه چیزی را که می خواهید.» این قانون همچنین خیلی نزدیک است به « بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی» ، یا « کبوتر با کبوتر، باز با باز.»
به افرادی که بیشتر با آنها صحبت میکنید و در تعامل هستید نگاه کنید تا خودتان را ببینید. قانون جذب در مورد انرژی و جفت های ارتعاشی بحث میکند که ممکن است بعضی آن را باور داشته باشند و بعضی نه. آنها میگویند « هر چیزی همانند خودش را جذب میکند» در انسان ها و در کل طبیعت … اما قطب های همنام همدیگر را دفع می کنند.
به احتمال زیاد، با نگاه به طبیعت ، خواهید گفت قطب های به شدت متضاد همدیگر را جذب میکنند، در حالیکه آنهایی که در تعادل هستند هیچ یک از آن قطب ها را به شدت جذب میکنند. برای مثال, فرض کنیم شما زنی هستید که غریزه یمادری تان بسیار قوی است. میخواهید در روابطشان حداکثر تلاشتان را بکنید ، و همیشه بسیار حمایتگر و قدردان باشید. می بینید در روابط عاشقانهموفقیت چندانی ندارید. ممکن است برایتان سوال مطرح شود و بگوئید « دیگر چه کار کنم؟»در حالی که پرسش واقعی این است « دیگر چه کار نکنم؟».
بزرگسالانی که از لحاظ ذهنی و عاطفی سالم هستند دوست ندارند کسی برایشان مادری کند، به خصوص شریک عشقی یا همسرشان. می خواهند احساس استقلال و قدرت کنند، و هم دهنده باشند هم گیرنده.شما فقط مردانی را می تولید جذب کنید که از لحاظ عاطفی و یا ذهنی نابالغ هستند. با پرداخت متقابل توجه، مراقبت، و عشقی که شما نثارشان میکنید که هیچ ، آنها هرگز قدردان تلاشهایشان نیز نخواهند بود، و هر قدر بیشتر خوبی کنید و پشتیبانی شأن کنید، بیشتر و بیشتر به شما متکی می شوند. به مرور زمان، نیازها و خواسته های تان کاملا تحت الشعاع قرار میگیرد یا اصلا فراموش می شود، در حالی که تمام نیازها و خواسته های آنها و حتی بیش از آن برآورده می شود و با این حال هنوز خوشحال نیستند. حتی ممکن است ترکان کنند و کسی را پیدا کنند که به نوعی عاطفی، مالی، یا هر جور دیگری از آنها مراقبت کنند .. کسی که وضعی حتی غم انگیز تر از آنان دارد.
خودتان رو دوست بدارید
اگر خودتان به نیازها و خواسته های تان اهمیت ندهید، مطمئنم باشی دیگران هم چنین نخواهند کرد. ممکن است آرزوی کسی را داشته باشد ، اما احتمالادوست ندارید کسی دیوانهوار دورتان بگردد. این نوع افراد ممکن است در یک لحظه بیزارتان کنند، تا شاید تصورش را هم نکنید که این بیزاری به این دلیل است که شما بسیار شبیه هم هستیبسیار گفته شده است که همانی باشید سکه دوست دارید شریک عشقی تان باشد. وقت بگذارید و تمام چیزهایی را که دوست دارید در طرف مقابلمان باشد روی کاغذ بیاورید، و هر یک را در وجودتان برسی کنید و واقعا با خودتان صادق باشید. آیا کاملا در آن استانداردها قرار دارید؟ اگر نه بیشتر هستید یا کمتر؟بیشتر همیشه هم خوب نیست . اگر قرار است شیرینی به مدت ۲۰ دقیقه در ۳۹۹ درجه سانتی گراد بپزد، هرگز فکر نمیکنید که اگر مدت پخت به ۶۹ دقیقه و دما را به ۴۵۹ درجه برسانید بهتر خواهد شد، این طور نیست؟
اگرچه فکر اولیه ممکن است این باشد که هرگز نمیتوانید شخص مطلوبتان را پیدا کنید، یا اینکه « بیش از حد» خوب هستید، احتمال دارد موضوع فقط این باشد که بیش از حد از وجود خودتان مایه می گذارید و مدام خودتان را انکار می کنید.معنای بر عکس قانون اول را به یاد آورید … این که با خودتان همیشه همان قدر خوب هستید که با دیگران. اگر خودتان با خودتان خوب نیاشید، تنها کسانی که می تواند جذب کنید و در زندگی تان نگه دارید آنهایی هستند که باشما خوب نیستند.اگر خودتان را به پادری تبدیل کنید ، مردم لگد کارتان خواهند کرد . هیچ کس با شما رفتاری بهتر از آنچه خودتان نسبت به خودتان دارید نمیکند.پس با خودتان خوش رفتار باشید ، و خواهید دید که به ودی دیگران هم تبعیت خواهند کرد . شاید نه کسانی که هم اکنون در زندگیتان هستند ، اما آنها خواهند رفت ، و دیگرانی که نسبت به شما مهربانان تر هستند بزودی جایشان را خواهند گرفت.شکستن این عادت برای دهندگان پر و پا قرص ممکن است بسیار سخت باشد. ممکن است اصلا فراموش کرده باشند که پذیرفتن و قبول لطف چیست. آگاهی همیشه کلید تحول است.اگر دهنده حاد هستید و دوست ندارید چیزی بپذیرید ، حتی در همین حد که آگاه شوید چه چیزهایی را دارید به جهان می دهید به شما بصیرت خواهد داد.
دفعه بعد که کسی سعی میکند هدیه ای به شما بدهد، یا تحسینتان کند، با قدردانی پذیرا شوید.اگر لازم است حتی خودتان را مجبور به انجام این کار کنید زیرا حسی عجیب و جدید است ؛ امتحان کنید.عادت نپذیرفتن شما در واقع پاسخی نادرست است ، چون افراد را از نیکی به شما یا رفتار خوب با شما دلسرد میکند.وقتی کسی تحسینتان میکند ، حتی اگر احساس میکنید زیادی است یا شایستگی اش را ندارید، فقط تشکر کنید ، همین. ارزشش را دارد. با تشکر نکردن یا رد آن ، تجربه ای منفی در او ایجاد میکنید.دفعه بعد که کسی دوباره به شما هدیه ایداد، با قدردانی بپذیرید.بعضی ها اصلا حاضر به پذیرفتن هدیه نیستند و بقدری در این مورد سختگیر هستند که دهنده متقاعد میشود دیگر هرگز چیزی به آنها ندهد. نپذیرفتن قدردانی دیگران نسبت بخچ خود باعث میشود که روز به روز افراد کمتری بخواهند ز شما قدردانی کنند.کسانی م که تا به حال این کار را میکردند به تدریج رغبت شأن کمتر میشود و در عوض توقعشان از شما بیشتر و بیشتر می شود. آنها آدمهای بدی نیستند ، اما نهایتا متقاعدشان میکنید که این چیزی است که شما به راستی میخواهید.اگر خواهان بهبود روابط و محیطتا هستید، توانتان را صرف تغییر اطرافیانتان نکنید. در عوض ، به خودتان برگردید. همانی سکشوید که دوست دارید دیگران باشند.
کتاب کارما
ترجمه حمیدرضا رفیعی
Submit your first comment